معراج

هر چقدر اطراف انسان شلوغتر باشد، رها کردن برایش سختتر می شود، باید تکنولوژی به حد نهایی خود می رسید و عصر ارتباطات می آمد، تا انسان در نهایت تکنولوژی تنهایی خود را کامل درک می کرد،

عصر ارتباطات نشان داد هر زیبایی زیباترش هست، هر قدرتی بالاترش هست، هر جوانی جوانترش هست …. ضعف جسمانی انسان را عصر ارتباطات بیشتر به چشمش نمایان کرد.

اگر انسانی فقط عاقل باشد، از هر دردی فراری است از تنهایی وحشت فراوانی دارد اینگونه انسانها سریع برای هر مسئله و هر انسانی جایگزین پیدا می کنند، و دنیا کاری می کند که بمانند و ببینند و بدانند که چقدر خوب برای خودشان هم جایگزین پیدا می شود. و در آخر درد تنهایی را به جانشان می ریزد تا به مرگ راضی شوند. دنیا پیرها را دوست ندارد، متاسفانه دنیای مادی با دوستدارن خودش خشنتر رفتار می کند،

دنیا عاشق کسی نیست دنیا به دنبال بقاست، پس انسانهای عاقل برای دنیا بهترینند چون عقل هم بدنبال بقاست. عقل منتظر کسی یا چیزی نمی ماند، فراموش می کند،بدنبال زیباتر و جوانتر است، تا حیاتش را راحتر ادامه دهد. آنها بقا دنیا را هم بیشتر می کنند

اما انسانهای عاشق دنیا را زیباتر کرده اند چون مثل عاقلان بدنبال معامله نیستند، بدنبال قوی تر زیباتر جوانتر ثروتمندتر نیستند، عاشقان هرگز برای رابطه، دوطرفه بودن را الزام نمی کنند ، هیچوقت خوشبخت بودنشان را به کسی گره نمی زنند. پس هم در بند هستند و هم رها هستند چه پارادوکس زیبایی

آنها یکطرفه می بخشند و اینگونه دنیا را زیباتر می کنند، عشق حتی تنهایی را هم برای آنها زیبا می کند.بخاطر همین انسانهای عاشق از مرگ هم نمی ترسند. مخصوصا وقتی خدایشان را هم یک تنهای عاشق می یابند.

به او بگویید که یک نفر زمانی که باید، نمی میرد؛ بلکه زمانی که می تواند، می میرد (صد سال تنهایی)

یک عاشق می تواند!

معراج نهایت لذت تنهایی یک عاشق است

نظر شما چیست؟