علم و هنر

آنچه در ذهن می گنجد علم است علم باید رابطه ای برای اثباتش داشته باشد، هنر در ذهن نمی گنجد، هنر از قلب می آید هنر رابطه ای ندارد چون نیاز به اثبات ندارد، هنری که رابطه ای یافت تجارت می شود و تجارت یک علم است،

اولین باری که یک موسیقی خلق می شود یا یک نقاشی کشیده می شود یا یک سفال ساخته می شود یا شعری گفته می شود هنری شکل گرفته که مستقیم از قلب هنرمند نشئت گرفته اگر به دنبال تکرار این عمل باشیم باید رابطه ای برایش پیدا شود رابطه راه علم را باز می کند و آن عمل دیگر در حیطه هنر نیست.

هنر را نمی توان آموزش داد، چون هنر تکرار ناپذیر است … عشق هم یک نوع هنر است، عشق هم مستقیم به قلب وصل است در عشق نه نوبت معنا دارد و نه منیت و نه رابطه هر کدام از اینها که وارد عشق شد آن را تبدیل به هوس می کند.

خدا هم در ذهن نمی گنجد، خداشناسی علم نیست یک نوع هنر است.هیچ مذهبی نمی تواند خداشناسی را آموزش دهد اگر مذهبی این کار را کرد دکانی شده برای مبلغان آن مذهب

مگر میشود ارحم الراحمین باشی و راه رسیدن به خودت را از رابطه های پیچیده عبور دهی. خدا مستقیم به قلب وصل است وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ. به قلبت که رجوع کنی خدا همیشه حاضر است.

نظر شما چیست؟