عصای موسی، رهایی

موسی وقتی در قصر فرعون بود عاشق دختری بی نظیر شد، شرایط طوری پیش رفت که حتی عشق چند ساله به آن دختر هم نتوانست موسی را در قصر فرعون نگه دارد و موسی آن عشق را رها کرد و با یک چوب دستی در بیابان مصر به سمت سرنوشت خویش رفت

وقتی به سرزمین طوی (طور)رسید به او وحی شد که “‌وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى” در دست راستت چه چیزی داری و موسی جواب داد عصا که به آن تکه می زنم. خدا گفت آن را رها کن و موسی وقتی رها کرد به اژدهای بزرگ تبدیل شد….

رهایی از عشق آن دختر زیبا، موسی را پیامبر کرد و رهایی از عصای که به آن تکه می زد و عمری در بیابان تنها مونسش شده بود ماهیت وحشتناک آن عصا را به موسی نشان داد.

وابستگی هر چیزی را می تواند به ابتذال کشاند. عشق یعنی رهایی از معشوق در اوج وابستگی به او و تنها عشق است که باعث خوشبختی انسانها می شود

نظر شما چیست؟