قربانی

نفس هر چقدر خودخواه تر باشد قربانی کردن دیگری برایش راحت تر است، نفس خودخواه دروغ می گوید، تجاوز می کند، خیانت می کند و تعهد نمی دهد،

نفس خودخواه هیچ وقت از خودش چیزی قربانی نمی کند، هوس را قربانی تعهد نمی کند، غرور را قربانی راستگویی نمی کند، منیت را قربانی عشق نمی کند. قربانی باید خارج از چهارچوب منیتش باشد حداکثر می تواند یک گوسفند باشد و خون آن زبان بسته

نفسی که از خویشتن چیزی را قربانی نکند پرواز را فرا نمی گیرد، می ماند همین نزدیکی ها تا پیری سراغش بیاید، ناتوان که شد، یاد تمام آن قربانی های می افتد که روزگاری آبرویشان را برد، غرورشان را شکست، دلشان را پر از غصه کرد، آنوقت دیگر دغدغه اش چروک روی صورتش نیست، دغدغه اش ماندنش در همین نزدیک هاست. تا شاید زندگی دوباره به او اعطا شود و شاید بتواند در زندگی جدید قربانی کردن از خویشتن را بیاموزد، و چه بد انتظاریست

هم فیها خالدون

نظر شما چیست؟